شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل
فریادغربت دارد وچشمش به دربود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـربـود
آخـر مگـر زهـرعـدوبا اوچه کـرده یک دست بر پهلو و دستی بر کمربود
او دست وپا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت واززهركين خونین جگربود آخــرجـــوادش آمــد آن دمهـایآخــر آنجا كـمك حـال پـسر هـم يك نفـربود
جـان داد بابای غـریـبش کـنج حـجـره دیگـرشـرارزهـربرجـانش اثـربود با دست خود غسل وکفن بنمود وبا غمگـریان به یاد مـادر و دیوارو دربود
شکر خـدا تـشیـیع شددرروزروشـن تشیـیع زهـرا مخـفـیـانه درسحـربـود در طوس کل شهر و یک تابوت بردوشتشیـیع مادر نیمه شب با هفت نفر بود
زنهای نیشابور وگل بر روی تابوت اما کمک حال عـلی در شب قـمر بود